ارتباطنامه

کارنوشت های کلاسی

ارتباطنامه

کارنوشت های کلاسی

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ

مهمان مامان/ ارتباطات تصویری

فیلم مهمان مامان دیگر فیلمی از داریوش مهرجویی با نگاهی بارز از تفاوت سنت و مدرنیته و تایید و تقبیح جنبه های گوناگونی از این دیدگاه جامعه شناسی می­باشد داستان مادر خانواده ای از طبقه فرو دست جامعه که با خبر آمدن مهمانانی از خانواده خود روبه رو شده و در تکاپوی برگزاری پذیرایی در خور آبرو توانشان برمی­ آید.

 از تیتراژ فیلم شروع میکنم نشان دادن خانه هایی قدیمی با معماری کاملا سنتی و نهایت دو طبقه و در ادامه ساختمان ها و برج های در حال ساخت و یا تکمیل شده و نشان از تغیر  در سبک ها ی زندگی آدمی از مکان سکونت او تا تفکرات او را نشان میدهد وپیش رفتن به سوی مدرنیته و به نوعی نابودی سنت. تیتراژ به گونه ای در حال به تصویر کشیدن زندگی مدرن و زندگی سنت و تقابل این دو با یکدیگر است . در ابتدای فیلم و در کل داستان اتفاقات فیلم در بستری از نگاه سنتی و در طبقه ای فرودست از جامعه رخ­ میدهد و ما در لحظه لجظه ی زندگی و جریانات آن و احساسات و قصه های تک تک شخصیت ها فرو میرویم و گاهی با آن ها حتی هم ذات پنداری میکنیم.

در ابتدا شاید بتوان از یکی از شخصیت های مهم این فیلم  حتی قبل از مادر داستان نام برد خانه ای است که آن ها در آن زندگی می کنند خانه ای قدیمی با حیاطی مشترک که زندگی چند خانواده در آن جریان دارد . اگر داستان ما در ساختمان های امروزی مدرن و چند طبقه جریان می یافت هیچگاه شاهد رخ دادن همچین اتفاقاتی در طول قصه نمیشیم زیرا با توجه به شرایط دوران امروزی هر خانواری سر در داستان زندگی خود دارد  و شاید به صورت خیلی نادر از احوال همسایگان خود با خبر باشد، اما ماهیت خانه های قدیمی دارای یک حیاط مشترک میان چند خانواده خواه ناخواه وجود روابط نزدیک و صمیمی و آگاه بودن از شرایط زندگی دیگران را با خود به همراه دارد.

ابتدای فیلم مامان قصه با تلفن صحبت می کند بعد متوجه می شویم که آن ها خوشان تلفن ندارند و از تلفن یکی از همسایگان مهربانشان که پیرزنی تنها می باشد استفاده می­کند. به او خبر می­رسد که پسر خواهرش و نو عروسش به دیدن آن ها بیاید. مادر قصه ما فشار خون دارد ناراحتی قلبی دارد و هیچی در خانه ندارد، و حتی به عروسی این تازه داماد به خاطر اینکه پول هدیه را نداشته نرفته است. آن ها را پا گشا نکرده است چون پول برا ی مهمانی نداشته است ولی حالا آن ها دارند می آیند اوفاصله ی از خانه همسایه شان تا منزل خود را نگران و تلوتلوخوران طی میکند و دوربین او را دنبال می کند. این نوع فیلمبرداری بر روی دست یکی از شگردهای فنی و بسیار خوب برای به تصویر کشیدن هرچه تمام تر واقعیت و احساس حاکم بر فضا که در اینجا نگرانی می باشد است. خانه به هم ریخته است و مادر قصه سعی میکند خانه ی آشفته ی خود را سریعا سروسامان بخشد و مرتب و تمیز کند. ما در این سکانس بارها و بارها خانه را آشفته میابیم از اتاق های داخل خانه گرفته تا حیاطی که مستاجرهای زیادی از آن استفاده می کنند و هربار خانه به دلیلی با آشفتگی روبه رو است از مرغ و خروس های مش مریم گرفته تا پوست گردوهای یوسف داستان و مادر با تمام وجود سعی می کند به این همه آشفتگی رسیدگی کند سفارش ها ی فراوان او به دخترو پسرش  برای مرتب کردن خانه و سریع صحبت کردنش با خودش حرف زدنش از اتاقی به اتاقی دیگر رفتن از آشپزخانه به حیاط رفتن و بالعکس  همه و همه نشان از نگرانی و استیصال این میزبان را دارد و گویی مارا یاد این سنت مهمان نوازی و حفظ آبروی خود در مقابل  دوست و آشنا در رفتار مادران خود و یا حتی خودمان می اندازد، و این خود باعث میشود از همان ابتدا ارتباطی صممیمی و آشنا و با این فیلم به دلیل برخواستن قصه ای همچون قصه هایی ازدرون زندگی های خودمان را به یاد ما میآورد.در همین جا نکته ای درباره ی عنوان فیلم هم میتوان با توجه به توضیحات بالا داد و اینکه مهمان"مامان" نه مهمان "مادر" و این لفظ مامان خود دارای حسی صمیمی  ونماد عشق و فداکاری و دوستی را می رساند

همراه  مامان ازنگاه او در زوایه دوربین نگاهی به وسایل به کمدهای داخل آشپزخانه می اندازیم چنددانه نخود و لوبیا چند دانه انگور و کمی سیبزمینی و پیاز و دیگر هیچ. امیر پسر خانه مامور میشود که به پدر تماس بگیرد که میوه و شیرینی و دیگر وسایل پذیرایی  و بگیرد زیرا هیچ چیزی درخانه نیست. در این میان هربار که صدای زنگ برمی خیزد مادر فکر میکند مهمان آن هاست اینکه دوست دارد هربار خودش در را باز کند و هربار خودش را در آیینه نگاه می­کند و  روسری اش را سفت می کند این ها همه جزییات شیرین و عادی مردمی است که هرروز آن ها را می­بینیم و درکنار خود در این جامعه با آن ها زیست می­کنیم و چیزی جز واقعیت را نمی­رساند.

پدر با موتور می­آید. فردی که عاشق فیلم و سینماست و با هنداونه و تعدادی نان دردست مامان قصه به ا وغر می زند و با او بحث میکند که اگر مهمان خودت بود خودت را زودتر میرساندی یا چرا شیرینی نگرفتی همه ی این ها نشان دهنده ی یک دعوای ایرانی است.یدا... مردی مهربان وساده نا معقول که فکر فردا نیست و با فیلم هایش زندگی می کند و گاهی در رویاییی فرو میرود تا بتواند زندگی خود را براساس یکی از این فیلم ها با واقعیت مطابقن دهدو مردی که هرچه داشته است را فدای این سینمای درحال نابودی "امروزلودر آورده بودند میخواستند سینما رو خراب کنند" کرده است و چیزی جز هیچی نداشتن برایش به ارمغان اورده است و کارش به جایی کشیده شده است که از همسرش و از پس انداز نداشته ی او برای خود پول میخواهد. این فیلم رابطه ی عمیقی با سینما دارد از پوسترهای فیلم های ایرانی و خارجی بر روی دیوارهای اتاق تا آواز فیلم های ایرانی در آن گویی این فیلم در حال توصیف وضعیتی از سینما و ناخوشی های خود ان و اصحاب آن را به تصویر میکشد، و به نوعی به ببیننده این آگاهی را میدهد کخ سینمای ما در حال حاضر در چنین وضعیتی قرار دارد.

مادر داستان همچنان نگران است . نگران وضع خودش و بچه ها و شوهرش و کمبودهایشان  و جمع و جور کردن های بی پایان و هر بار زنگ زدن که ما ومادر قصه را درحالت تعلیق قرار می­دهد.لنگ زدن کارها نوعی شگرد مهرجویی است برای اشاره به نکته ای که ما باید به آن پی ببریم اسپند دود کردن باز نشدن در اسپند گیر کردن پای مادر به سنگ همه ی این ها به نوعی اشاره  نزدیکی به وقوع اتفاقی هولناک برای مادر را دارد و آن چیزینیست جز نا معقولیت همسرش و اصرار او برای ماندن مهمانان برای شام در خانه ای که هیچ چیزی در آن نیست.

از این به بعد فیلم درحال به تصویرکشیدن فضایی همراه به هول و ولا برای فراهم کردن شام  را به تصویر می کشد و هربار اتفاقی فضای خانه را به جنجال و بحران همراه می کند و در این میان با فیلمبرداری روی دست و نورپردازی مایه تیره این فضای بحران و ناآرامی به خوبی درک میشود اما مرزی نیز میان فضای پراسترس فیلم و مفرح بودن آن همراه با طنزهای لحظه ای حفظ شده است.

در این فیلم مادر لحظه ای آرام ندارد و درهمه حال درگیر ماجرایی میشود. ما دراین فیلم از کتک خوردن همسر یوسف تا کتک خوردن فرزندان تا بحران های دیگری مانند اعتیاد بیکاری و تعطیلی سینما را نظاره گر هستیم . و در این میان با دعوت شوهر برای ماندن مهمانان به صرف شام بحرانی عظیم تر مادر قصه را درگیر خود میکند و درتمام طول داستان مادر برای حفظ آبروی خود هرکاری میکند و این خود اشاره به سنت ها و افکار اایرانیان دارد  جایی امیر فرزند او ازش میپرسد حالا اگر مرغ سر سفره نباشه چی میشه و مادر به او میگوید تو هنوز بچه ای و این چیزهارو نمیفهمی و به راستی که دنیای کودکی با این افکار و حساسیت های ناشی از فرهنگ و افکار یک جامعه به دور است به طور نمونه با سخن بچه که به دنیا بیاید یوسف اعتیاد را کنار میگذارد و زندگی بهتر میشود نیز خود یکی دیگر از جزییات نهفته در فرهنگ ما ایرانیان است.

به طور کلی فیلم را میتوان از دوجنبه بهش نگریست اولی ساختاری که سعی میکند عم هارا کنار بگذارد و نگذارد این غم ها و مشکلات به آن ها فشار بیاورد با گرد هم آمدن و کمک و یاری همدیگر هرچیز که مسبب گرفتاری است کنار گذاشته میشود و همه پیروز میشوند و از فقر و بیکاری و نداری مهمانی و شام بیرون می آید و با گفتن خدا کمک میکند و واقعا هم کمک میکند بخشی از  مشکلات پایان می پذیرد  این نوع نگاه سرشار از اتفاقات و جزئئیات ریز و کوچک روزمرگی های انسان ها و زندگی آن هاست که مهرجویی با قدرت آن را به تصویر میکشد

جنبه ی دیگر ما را دعوت به دیدی عمیق تر و درونی تر میکند و نگاه اساسی تری به به مسائلی مانند فشار نداری بر مادر، فشار بیخیالی همسر بر مادر و خانواده ، قلب مادر، از بین رفتن سینما و هنر، اعتیاد ، بیکاری کتک خوردن زن حامله و کودک و ازبین رفتن تمام خانواده مش مریم بر اثر جنگ و غیره ما را به تامل  وا میدارد.

نکته قابل تامل دیگر در فیلم که در اول به آن اشاره شد مدرنیته شدن و تغییر سبک های زنگی است و در گوشه هایی از فیلم با این پدیده روبه روبه ایم که آرام آرام به زندگی آن ها نفوذ میکند از ساختن ساختمان مسکونی بلند در نزدیک کوچه آن ها که به دلیل باریک بودن کوچه مجبور به نصب داربست شده اند و کنایه به اینکه این خانه قدیمی که نماد سنت است مانعی بر سر راه رشد و پیشرفت و مدرنیته شدن است و دوباره درسکانسی از فیلم تکه انداختن فردی به ماشین کوچک و قدیمی پسر جوان ومورد تمسخر واقع شدن آن به دلیل قدیمی بودن و از همه این ها بارز تر بیمارستان که خود یکی از نمادهای مدرنیته است و اشاره به نقش پول در این دوره  جدید" تا پول نباشه بستری نخواهد شد" و کلا نقش موثر پول و بی پولی معضل اساسی در این دورا است.

داریوش مهرجویی با استادی تمام توانسته است همه ی این موارد و مشکلات و با لحنی مفرحانه و طنز گونه به تصویر بکشد و نقدی بر آن بکند

فیلم مهمان مامان دیگر فیلمی از داریوش مهرجویی با نگاهی بارز از تفاوت سنت و مدرنیته و تایید و تقبیح جنبه های گوناگونی از این دیدگاه جامعه شناسی می­باشد داستان مادر خانواده ای از طبقه فرو دست جامعه که با خبر آمدن مهمانانی از خانواده خود روبه رو شده و د رتکاپوی برگزاری پذیرایی در خور آبرو توانشان برمی­آید.

 از تیتراژ فیلم شروع میکنم نشان دادن خانه هایی قدیمی با معماری کاملا سنتی و نهایت دو طبقه و در ادامه ساختمان ها و برج های در حال ساخت و یا تکمیل شده و نشان از تغیر  در سبک ها ی زندگی آدمی از مکان سکونت او تا تفکرات او را نشان میدهد وپیش رفتن به سوی مدرنیته و به نوعی نابودی سنت. تیتراژ به گونه ای در حال به تصویر کشیدن زندگی مدرن و زندگی سنت و تقابل این دو با یکدیگر است . در ابتدای فیلم و در کل داستان اتفاقات فیلم در بستری از نگاه سنتی و در طبقه ای فرودست از جامعه رخ­ میدهد و ما در لحظه لجظه ی زندگی و جریانات آن و احساسات و قصه های تک تک شخصیت ها فرو میرویم و گاهی با آن ها حتی هم ذات پنداری میکنیم.

در ابتدا شاید بتوان از یکی از شخصیت های مهم این فیلم  حتی قبل از مادر داستان نام برد خانه ای است که آن ها در آن زندگی می کنند خانه ای قدیمی با حیاطی مشترک که زندگی چند خانواده در آن جریان دارد . اگر داستان ما در ساختمان های امروزی مدرن و چند طبقه جریان می یافت هیچگاه شاهد رخ دادن همچین اتفاقاتی در طول قصه نمیشیم زیرا با توجه به شرایط دوران امروزی هر خانواری سر در داستان زندگی خود دارد  و شاید به صورت خیلی نادر از احوال همسایگان خود با خبر باشد، اما ماهیت خانه های قدیمی دارای یک حیاط مشترک میان چند خانواده خواه ناخواه وجود روابط نزدیک و صمیمی و آگاه بودن از شرایط زندگی دیگران را با خود به همراه دارد.

ابتدای فیلم مامان قصه با تلفن صحبت می کند بعد متوجه می شویم که آن ها خوشان تلفن ندارند و از تلفن یکی از همسایگان مهربانشان که پیرزنی تنها می باشد استفاده می­کند. به او خبر می­رسد که پسر خواهرش و نو عروسش به دیدن آن ها بیاید. مادر قصه ما فشار خون دارد ناراحتی قلبی دارد و هیچی در خانه ندارد، و حتی به عروسی این تازه داماد به خاطر اینکه پول هدیه را نداشته نرفته است. آن ها را پا گشا نکرده است چون پول برا ی مهمانی نداشته است ولی حالا آن ها دارند می آیند اوفاصله ی از خانه همسایه شان تا منزل خود را نگران و تلوتلوخوران طی میکند و دوربین او را دنبال می کند. این نوع فیلمبرداری بر روی دست یکی از شگردهای فنی و بسیار خوب برای به تصویر کشیدن هرچه تمام تر واقعیت و احساس حاکم بر فضا که در اینجا نگرانی می باشد است. خانه به هم ریخته است و مادر قصه سعی میکند خانه ی آشفته ی خود را سریعا سروسامان بخشد و مرتب و تمیز کند. ما در این سکانس بارها و بارها خانه را آشفته میابیم از اتاق های داخل خانه گرفته تا حیاطی که مستاجرهای زیادی از آن استفاده می کنند و هربار خانه به دلیلی با آشفتگی روبه رو است از مرغ و خروس های مش مریم گرفته تا پوست گردوهای یوسف داستان و مادر با تمام وجود سعی می کند به این همه آشفتگی رسیدگی کند سفارش ها ی فراوان او به دخترو پسرش  برای مرتب کردن خانه و سریع صحبت کردنش با خودش حرف زدنش از اتاقی به اتاقی دیگر رفتن از آشپزخانه به حیاط رفتن و بالعکس  همه و همه نشان از نگرانی و استیصال این میزبان را دارد و گویی مارا یاد این سنت مهمان نوازی و حفظ آبروی خود در مقابل  دوست و آشنا در رفتار مادران خود و یا حتی خودمان می اندازد، و این خود باعث میشود از همان ابتدا ارتباطی صممیمی و آشنا و با این فیلم به دلیل برخواستن قصه ای همچون قصه هایی ازدرون زندگی های خودمان را به یاد ما میآورد.در همین جا نکته ای درباره ی عنوان فیلم هم میتوان با توجه به توضیحات بالا داد و اینکه مهمان"مامان" نه مهمان "مادر" و این لفظ مامان خود دارای حسی صمیمی  ونماد عشق و فداکاری و دوستی را می رساند

همراه  مامان ازنگاه او در زوایه دوربین نگاهی به وسایل به کمدهای داخل آشپزخانه می اندازیم چنددانه نخود و لوبیا چند دانه انگور و کمی سیبزمینی و پیاز و دیگر هیچ. امیر پسر خانه مامور میشود که به پدر تماس بگیرد که میوه و شیرینی و دیگر وسایل پذیرایی  و بگیرد زیرا هیچ چیزی درخانه نیست. در این میان هربار که صدای زنگ برمی خیزد مادر فکر میکند مهمان آن هاست اینکه دوست دارد هربار خودش در را باز کند و هربار خودش را در آیینه نگاه می­کند و  روسری اش را سفت می کند این ها همه جزییات شیرین و عادی مردمی است که هرروز آن ها را می­بینیم و درکنار خود در این جامعه با آن ها زیست می­کنیم و چیزی جز واقعیت را نمی­رساند.

پدر با موتور می­آید. فردی که عاشق فیلم و سینماست و با هنداونه و تعدادی نان دردست مامان قصه به ا وغر می زند و با او بحث میکند که اگر مهمان خودت بود خودت را زودتر میرساندی یا چرا شیرینی نگرفتی همه ی این ها نشان دهنده ی یک دعوای ایرانی است.یدا... مردی مهربان وساده نا معقول که فکر فردا نیست و با فیلم هایش زندگی می کند و گاهی در رویاییی فرو میرود تا بتواند زندگی خود را براساس یکی از این فیلم ها با واقعیت مطابقن دهدو مردی که هرچه داشته است را فدای این سینمای درحال نابودی "امروزلودر آورده بودند میخواستند سینما رو خراب کنند" کرده است و چیزی جز هیچی نداشتن برایش به ارمغان اورده است و کارش به جایی کشیده شده است که از همسرش و از پس انداز نداشته ی او برای خود پول میخواهد. این فیلم رابطه ی عمیقی با سینما دارد از پوسترهای فیلم های ایرانی و خارجی بر روی دیوارهای اتاق تا آواز فیلم های ایرانی در آن گویی این فیلم در حال توصیف وضعیتی از سینما و ناخوشی های خود ان و اصحاب آن را به تصویر میکشد، و به نوعی به ببیننده این آگاهی را میدهد کخ سینمای ما در حال حاضر در چنین وضعیتی قرار دارد.

مادر داستان همچنان نگران است . نگران وضع خودش و بچه ها و شوهرش و کمبودهایشان  و جمع و جور کردن های بی پایان و هر بار زنگ زدن که ما ومادر قصه را درحالت تعلیق قرار می­دهد.لنگ زدن کارها نوعی شگرد مهرجویی است برای اشاره به نکته ای که ما باید به آن پی ببریم اسپند دود کردن باز نشدن در اسپند گیر کردن پای مادر به سنگ همه ی این ها به نوعی اشاره  نزدیکی به وقوع اتفاقی هولناک برای مادر را دارد و آن چیزینیست جز نا معقولیت همسرش و اصرار او برای ماندن مهمانان برای شام در خانه ای که هیچ چیزی در آن نیست.

از این به بعد فیلم درحال به تصویرکشیدن فضایی همراه به هول و ولا برای فراهم کردن شام  را به تصویر می کشد و هربار اتفاقی فضای خانه را به جنجال و بحران همراه می کند و در این میان با فیلمبرداری روی دست و نورپردازی مایه تیره این فضای بحران و ناآرامی به خوبی درک میشود اما مرزی نیز میان فضای پراسترس فیلم و مفرح بودن آن همراه با طنزهای لحظه ای حفظ شده است.

در این فیلم مادر لحظه ای آرام ندارد و درهمه حال درگیر ماجرایی میشود. ما دراین فیلم از کتک خوردن همسر یوسف تا کتک خوردن فرزندان تا بحران های دیگری مانند اعتیاد بیکاری و تعطیلی سینما را نظاره گر هستیم . و در این میان با دعوت شوهر برای ماندن مهمانان به صرف شام بحرانی عظیم تر مادر قصه را درگیر خود میکند و درتمام طول داستان مادر برای حفظ آبروی خود هرکاری میکند و این خود اشاره به سنت ها و افکار اایرانیان دارد  جایی امیر فرزند او ازش میپرسد حالا اگر مرغ سر سفره نباشه چی میشه و مادر به او میگوید تو هنوز بچه ای و این چیزهارو نمیفهمی و به راستی که دنیای کودکی با این افکار و حساسیت های ناشی از فرهنگ و افکار یک جامعه به دور است به طور نمونه با سخن بچه که به دنیا بیاید یوسف اعتیاد را کنار میگذارد و زندگی بهتر میشود نیز خود یکی دیگر از جزییات نهفته در فرهنگ ما ایرانیان است.

به طور کلی فیلم را میتوان از دوجنبه بهش نگریست اولی ساختاری که سعی میکند عم هارا کنار بگذارد و نگذارد این غم ها و مشکلات به آن ها فشار بیاورد با گرد هم آمدن و کمک و یاری همدیگر هرچیز که مسبب گرفتاری است کنار گذاشته میشود و همه پیروز میشوند و از فقر و بیکاری و نداری مهمانی و شام بیرون می آید و با گفتن خدا کمک میکند و واقعا هم کمک میکند بخشی از  مشکلات پایان می پذیرد  این نوع نگاه سرشار از اتفاقات و جزئئیات ریز و کوچک روزمرگی های انسان ها و زندگی آن هاست که مهرجویی با قدرت آن را به تصویر میکشد

جنبه ی دیگر ما را دعوت به دیدی عمیق تر و درونی تر میکند و نگاه اساسی تری به به مسائلی مانند فشار نداری بر مادر، فشار بیخیالی همسر بر مادر و خانواده ، قلب مادر، از بین رفتن سینما و هنر، اعتیاد ، بیکاری کتک خوردن زن حامله و کودک و ازبین رفتن تمام خانواده مش مریم بر اثر جنگ و غیره ما را به تامل  وا میدارد.

نکته قابل تامل دیگر در فیلم که در اول به آن اشاره شد مدرنیته شدن و تغییر سبک های زنگی است و در گوشه هایی از فیلم با این پدیده روبه روبه ایم که آرام آرام به زندگی آن ها نفوذ میکند از ساختن ساختمان مسکونی بلند در نزدیک کوچه آن ها که به دلیل باریک بودن کوچه مجبور به نصب داربست شده اند و کنایه به اینکه این خانه قدیمی که نماد سنت است مانعی بر سر راه رشد و پیشرفت و مدرنیته شدن است و دوباره درسکانسی از فیلم تکه انداختن فردی به ماشین کوچک و قدیمی پسر جوان ومورد تمسخر واقع شدن آن به دلیل قدیمی بودن و از همه این ها بارز تر بیمارستان که خود یکی از نمادهای مدرنیته است و اشاره به نقش پول در این دوره  جدید" تا پول نباشه بستری نخواهد شد" و کلا نقش موثر پول و بی پولی معضل اساسی در این دورا است.

داریوش مهرجویی با استادی تمام توانسته است همه ی این موارد و مشکلات و با لحنی مفرحانه و طنز گونه به تصویر بکشد و نقدی بر آن بکند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۱۲
نیلوفر امام وردی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی