ارتباطنامه

کارنوشت های کلاسی

ارتباطنامه

کارنوشت های کلاسی

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۱ ب.ظ

بررسی فیلم «اکس ماشینا» / مطالعات فضای مجازی

 

 

مقدمه

در سال 2015 در فواصل زمانیِ کوتاهی ، سه فیلم علمی – تخیلی  با محوریت هوش مصنوعی روی پرده­ی سینماها رفتند. دو فیلم آمریکایی او و چپی و فیلم انگلیسی اکس ماشیینا. بسیاری از منتقدها این همزمانی را نشانه­ای از افزایش نگرانی جمعی بابت سرعت پیشرفت­های تکنولوژیک ونوآوری­هایی در عرصه­ ی هوش مصنوعی می­دانند. مخصوصا که او و اکس ماشینا برخلاف جریان رایج فیلم­های علمی - تخیلی، آثاری بودند که از هیج نظری در گروه فیلم­های جریان اصلی نمی­گنجیدند؛ دو فیلم کم خرج در لوکیشن­هایی محدود با تمرکز بر تم­هایی چالش انگیز و قابل تأمل که در دل خود هشداری نسبت به آینده­ای که در انتظار بشریت است، داشتند. او که پس از ظهور پدیده­ی «سیری» در محصولات کمپانی اپل ساخته شد، برای مخاطب قابل لمس و درک پذیرتر بود. اما اکس ماشینا درباره­ی پیشرفت­هایی بود که در زمینه ی رباتیک اتفاق افتاده و اگرچه واکنش­هایی جدی از طرف بسیاری از دانشمندان این عرصه در پی داشته،  لزوما مورد توجه سینما دوستان غیرمتخصص قرار نگرفته  است. در شرایطی که سابقه ­ی ساخت فیلم­های علمی-تخیلی با حضور ربات ­هایی  با شکل­های مختلف - گاه در جسمی شبه انسانی و گاه چشمی نظاره­گر و ساکن - که اغلب تهدیدی برای بقای انسان ها هستند به دهه­های ابتدایی تاریخ سینما برمی­گردد، کمتر فیلمی می­توان یافت که مثل اکس ماشینا تمرکز خود را بر مسائل فلسفی حول «هوش مصنوعی» گذاشته باشد، این که انسان بودن به چه معناست؟ چه چیزی باعت تمایز میان انسان و ماشین می شود؟ و اگر رباتی ساخته شود که قابلیت درک احساسات مختلف (مثل عشق، تعجب، ترسی، نگرانی) را داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از این نگاه شاید بتوان مهم­ترین ویژگی اکس ماشینا را این دانست که یذیرفته است هوش مصنوعی بالاخره از حیطه­ی علمی-تخیلی خیلی خارج شده و وارد زندگی روزمره شده است. نگاهی واقعی که فیلم را هیجان انگیز، هراس­آور و به یادماندنی کرده است.

 

مشخصات فیلم

عنوان:  اکس ماشینا

سال تولید: 2015

ژانرفیلم: علمی-تخیلی

کارگردان و نویسنده: الکساندر گارلند

تهیه کننده: اندرو مکدونالد،آلون ریچ

هنرمندان: آلیشا ویکاندر، دامنال گیلسون، اسکار آیزاک

خلاصه فیلم: کیلب اسمیث (دامنال گیلسون) یک برنامه‌نویس جوان ۲۶ ساله، که برای شرکت «بلوبوک»، محبوب‌ترین موتور جستجوی وب جهان کار می­کند. او به طور اتفاقی برنده­ی  یک مسابقه شد و جایزه­ی آن گذراندن هفته‌ای در یک ویلای خصوصی واقع در کوهستان بود، که به مدیر عامل اجرایی با استعداد و منزوی شرکت، ناتان بیتمن (اسکار آیزاک) تعلق داشت. اما به محض ورود به ویلا، کالب متوجه می‌شود که ناتان او را برای شرکت در یک آزمون تورینگ انتخاب کرده است و وظیفه­ی او ارزیابی و سنجش خصوصیات یک هوش مصنوعی پیشرفته بود. آزمایش او بر روی ای وا (آلیشیا ویکاندر) یک  ربات انسان‌نمای فوق پیشرفته بود.

زمان و مکان فیلم: زمان رویدادهای فیلم با توجه به نوع قصه­گویی و روند داستان آنچنان به صورت دقیق مشخص نیست ولی با توجه به نشانه­هایی که در طول فیلم به خصوص اصلی­ترین نشانه یعنی اختراع هوش مصنوعی نمایش داده می­شود به احتمال آینده­ای نه چندان دور باشد. مکان هم با توجه اینکه مضمون فیلم اشاره  به پیشرفت تکنولوژی و فضاهای مربوط به آن است از هرگونه معماری نوین و شهرنشینی به دور است و لوکیشن اصلی در ساختمانی مدرن در دل طبیعت است.

نقد فیلم

هوش مصنوعی امروزه یکی از تم­های مورد استقاده در فیلم­های علمی - تخیلی  است. اینکه  انسان  به یک چیز جدید زندگی ببخشد به نحوی که استقلال فکر و عمل پیدا­کند، دارای پتانسیلی است که نویسندگان را سر ذوق آورده است. در عصر جدید، شاهد رشد و پیشرفت روزافزون تکنولوژی هستیم، شکاف و فاصله موجود  میان امر مجازی و واقعیت به تدریج از میان برداشته می­شود. احتمالا این، یکی از عللی است که تعداد فیلم­های با پیرنگ مبتنی بر هوش مصنوعی افزایش یافته است. یکی از مستمرترین و ضروری­ترین پرسش ها در مورد هوش مصنوعی آن است که به چه نتایجی می­انجامند؟ در چه نقطه­ای آگاهی حاصل می شود؟ چه موقع یک موجود قابلیتش را ارتقا می­بخشد تا از حد پیروی از یک برنامه­ریزی پیچیده فراتر رود و مستقلا شروع به فکر کردن کند؟ در چه مرحله­ای یک ماشین، وضعیت ابزاری خود را پشت سر می­نهد و وضعیت یک «موجود زنده» را پیدا می­کند؟ این پرسش ها در دل بسیاری از قصه­هایی با این مضمون نهفته­اند و اکس ماشینا هم از این قاعده مستثنا نیست. هرچند فیلم به طور کلی در مورد دو انسان است، اما کنجکاوی برانگیزترین کاراکتر فیلم از هر نظر، رباتی است که در مرکز روایت قرار دارد. این ربات که آلیشیا ویکاندر نقش او را بازی می­کند ای­وا نام دارد و آخرین نمونه در خط تولید ربات­هایی است که توسط نیتان بیتمن با بازی اسکار ایزاک، دانشمند کامپیوتر و عزلت گزیده­ی معروف طراحی شده است. او از کیلب می­خواهد طی یک آزمایش توربنگ با ای­وا وارد تعامل شود تا مشخص شود که آیا کیلب میتواند به ربات بودن ای­وا شک کند و او  می­تواند انسان تلقی شود یا نه. نیتان زمان زیادی را به توضیح چگونگی خلق ای­وا اختصاص نمی­دهد، هرچند  در اواسط فیلم وقتی که کیلب دچار احساساتی نسبت به ­ای­وا شده است  به او اشاره می­کند که ای­وا نهایتا کشته خواهد شد تا جای خود را به نمونه­ی پیشرفته­تر بعدی بدهد. برای نیتان در مقام آفریننده­-خدا، این ماشین­ها هیچ تفاوتی با دیگر کامپیوترهای پیشرفته ندارند. او مایل است که آن­ها را تکمیل کند اما نه با این تصور که شکل­های منحصربه فردی از زندگی هستند. برای کیلب که از بیرون وارد ماجرا شده، حقیقت نامشخص تر و اعمال نیتان سؤال برانگیزتر است. از نکات مثبت این فیلم می­توان به پرهیز از تخصصی شدن آن اشاره کرد. خط داستانی سرراستی دارد و خود را درگیر اصطلاحات فنی فراوان نمی­کند. اکس ماشینا هرچند که از جلوه­های ویژه در ساخت خود استفاده کرده است ولی به شکل محدود و اکثرا کم هزینه و این باعث شده است که  اکس ماشینا یک فیلم علمی - تخیلی اکشن محور نباشد. تمرکز فیلم در وهله­ی اول بر پیشبرد مضامینش از طریق کنش و واکنشی (بین کیلب و ای وا) و برقراری  دیالوگ است. فیلم به چند پرده تقسیم می­شود، که هر یک بر جلسه­ای بین کیلب و ای­وا متمرکز است(که بعد از هر دیدار تغییراتی در رویه و رفتار هر یک از سه شخصیت محوری فیلم، نیتان به عنوان ناظر، ای­وا و کیلب به عنوان دوسر گفتگو رخ می­دهد) ؛ آن­ها با دیواری شفاف از هم جدا می­شوند به­ طوری که قادر به دیدن هم و صحبت کردن با یکدیگر هستند اما نمی­توانند دیگری را لمس کنند. همه چیز تحت نظر است و نیتان از دور شاهد ماجرا است و ارزیابی و قضاوت می­کند. الکس گارلند کارگردان در اولین تجربه اش در پشت دوربین، فضایی ناآرام و پرتشویش می­سازد. جنبه­هایی از پایان­بندی اکس ماشینا به سختی باورپذیرند(به طور مثال رویارویی کاریکاتوروار  ای­وا با نیتان و طغیان علیه­اش که منجر به قتل ونابودی خالق خود می­شود) ،ولی به زمینه و تم­هایی که در طول زمان ۱۰۸ دقیقه­ای فیلم مطرح کرده، شکل می­دهد. از منظر بازیگری، تأثیرگذارترین بازی متعلق است به آلیشیا ویکاندر، که با نمایش ای­وا در قالب موجودی ظاهرا بی غل و غش با نوعی خصلت غیر انسانی که به سختی قابل تشخیص است ، جذبه و توانایی فوق العاده او در فریفتن انسان­ها را تجسم می­بخشد. اسکار ایزاک اشکال متفاوتی از کاراکتر دانشمند منزوی را ارائه می دهد، نیتان بی تردید نابغه است اما کاملا محتمل است که دیوانه هم باشد. طراحی لباس وگریم نیتان (لباس­هایش با بالا تنه­ی برهنه  و پابرهنگی همیشگی در تضاد با کف سرد محیط) شخصیت او را با نوعی دوری از آراستگی متمدنانه قرین می­کند. او به عنوان یک فرد خودشیفته که فکر می­کند خداست متناوبا می­تواند جذاب و ترسناک باشد. دامنال گلیسون که با نقش آفرینی­های اخیر خود و به خصوص در این فیلم ظهور بازیگری با استعداد را نوید می­دهد، کیلب را به عنوان شخصیتی یکنواخت و کسل کننده به نمایش می­گذارد، اما این احتمالا بیشتر به خواسته ی کارگردان برمی­گردد تا نوع بازی گلیسون. چرخشی­های داستانی در اکس ماشینا کمتر از حد انتظار مخاطبان است(که باعث روند کند و کسل­کننده ی فیلم می­شود)، هرچند در طول نمایش چندباری آن­ها را غافل­گیر می­کند اما در مجموع، گارلند بیش از آن که قصد بازی کردن با توقعات مخاطبانش را داشته باشد، آن­ها را دعوت می­کند تا در کنار کیلب باشند و همسو با رفتارهای شخصیتی او(یکنواختی و کسل کننده بودن)  ای­وا را ارزیابی کنند. در تحلیلی نهایی، این فیلم چیز چندان جدیدی به دانسته­های قبلی درباره­ی این سوژه اضافه نمی­کند، اما این عرصه جای کار بسیار دارد و ایده­های زیادی را به بار می­نشاند. این یک قصه­ی هشداردهنده است درباره­ی این که تکنولوژی ممکن است به کجا منتهی شود و رویکرد آرام و تیره وتار آن، نوعی بی واسطگی به فیلم می بخشد که بسیاری از نمونه­های عظیمتر و باشکوه تر فاقد آن­اند.

نتیجه گیری

«توسعه ی هوش مصنوعی کامل می تواند پایان نوع بشرارا رقم بزند»؛ «هوش مصنوعی خودش سرنوشت امور را در دست خواهد گرفت و با سرعتی فزاینده، خودش را بازطراحی خواهد کرد»؛ «انسان­ها که با تکامل آهسته­ی بیولوژیک محدود شده­اند نمی­توانند با هوش مصنوعی رقابت کنند و هوش مصنوعی جایگزین آن­ها خواهد شد»؛ «وقتی ماشین­هایی ساخته شوند که از نظر هوشی با انسان­ها رقابت کنند و از آن­ها پیشی بگیرند، ادامه ی حیات برای ما خیلی سخت خواهد شد«؛ «هوش مصنوعی به صورت بالقوه خطرناک­تر از سلاح­های هسته­ای است»؛ «هوشی مصنوعی مهم­ترین تهدید حیات ماست». این­ها از میان دیالوگ های فیلم­های علمی تخیلی  انتخاب نشده­اند؛ پروفسور هاوکینگ، الن ماسک و بیل گیتس گوینده­ی این جملات هستند. اما کار به همین جا ختم نمی­شود. بیش از هزار نفر از متخصص­های رباتیک و هوش مصنوعی حدود سه سال پیش، در نامه­ای سرگشاده نسبت به «ربات­های کشنده» هشدار داده­ و خواستار ممنوع کردن استفاده از آن­ها شده بودند: «هوش مصنوعی - به شکل عملی اگر نه قانونی - طی سال­های آینده، و نه دهه­های آینده، ممکن خواهد شد... اسلحه­های خودکار را به عنوان انقلاب سوم جنگ­افزار توصیف کرده­اند، بعد از باروت و سلاح­های اتمی»

همه­ی ما در طول سال­ها، دمخور بودن با رمان­ها و فیلم­های علمی - تخیلی که هوش مصنوعی در آن­ها نقش مهمی دارد، عادت کرده­ایم که هوش مصنوعی را به عنوان عامل تهدیدی برای بشریت ببینیم. اما اکس ماشینا، اولین فیلم الکسی گارلند در مقام کارگردان، این سنت دیرینه را زیر سؤال می­برد.گارلند، نویسنده و کارگردان چهل و پنج ساله­ی انگلیسی، کسی که پیش از این با فیلمنامه­های ۲۸ روز بعد، طلوع و هرگز رهایم مکن تجربه­ی قابل اعتنایی در داستان پردازی در ژانر علمی-تخیلی به دست آورده بود، در جدیدترین اثر سینمایی خود کوشیده است به جای آن که تمرکز خود را روی عواقب فاجعه­آمیز پیشرفت تکنولوژیک در زمینه ی هوش مصنوعی بگذارد و از این نگرانی آشنا بهره برداری داستانی کند، مسیری جدید به آن بدهد، این که انسان بودن حقیقتا به چه معنا است؟ و این که اگر هوشی مصنوعی ساخته شود که بتواند با سربلندی از آزمون تورینگ بیرون بیاید، آیا انسان­ها بر او برتری خواهند داشت؟ ای وا، هوش مصنوعی اکس ماشینا، چنین موجودی است. پیشرفته­ترین هوش مصنوعی که یک دانشمند جوان به وجود آورده و در اتاقی شیشه­ای حبس کرده تا انواع و اقسام آزمایش­ها را روی او انجام دهد؛ رباتی هوشمند که پس از به نتیجه رسیدن این آزمایش­ها، از بین خواهد رفت تا جای خود را به نمونه­ای جدیدتر و پیشرفته­تر بدهد. طبق توصیف گارلند، اگر «ای­وا بتواند بترسد، یا فکر کند چیزی خنده­دار است، آن وقت دیگر هیچ چیزی وجود ندارد که آدم بتواند بگوید به خاطر وجود آن برای انسان­ها ارزشی قایل است، اما نتواند همان را در مورد ای وا هم بگوید... اگر از دید ماشین به داستان نگاه کنیم، که این همان کاری است که من کردم، اکس ماشینا تبدیل می ­شود به فیلمی درباره­ی موجودی که به هیچ شکل بامعنی­ای قابل تشخیص با انسان نیست، موجودی که گیر افتاده و می­خواهد رها شود». از این نگاه، فیلم بیش از آن که حسی تریلری علمی - خیالی را داشته باشد، شبیه به داستان­هایی با تم «زنده ماندن» است و نسبت آن با بحث هوش مصنوعی، شبیه به بحث­های اخلاقی­ای است که در مورد حقوق حیوانات مطرح می­شود. اکس ماشینا آگاهانه در پی آن است که احساس همدلی مخاطب را با رباتی هوشمند برانگیزد که رسما از احساسات انسان ها برای رسیدن به هدف خود - رهایی از زندان شیشه ای - سوءاستفاده می­کند: «من بیش از همه به شخصیت ماشین داستان نزدیکم نه به دو پسر جوان. در این فیلم ما درحقیقت یک موجود دارای قوه­ی درک را داریم که زندانی شده و دست به کارهایی می­زند که رهایی از زندان را برایش میسر کند. از این منظر، دو انسانی که این ماشین بیرون از زندان شیشه­ای خود می­بیند، برایش حکم زندان­بان را دارند». برگردیم به سخنانی که در آغاز به آن اشاره شد، هشدارهایی که دانشمندان سرشناس نسبت به هوش مصنوعی و پیشبرد آن می­دهند. الکس گارلند حتی برای آن­ها هم جوابی دارد: «این هم یک استدلال در طرفداری از ماشین­ها: در نگاهی خیلی کلی، وقتی رفتارهای انسان­ها غیرمنطقی هستند، ترسناک­اند. و منطق ممکن است دقیقا حیطه­ای باشد که در آن هوش مصنوعی از ما پیشی می گیرد... پیشبرد بحث هوش مصنوعی همان قدر ممکن است به درک اگاهی انسان بینجامد، به جذاب­ترین جنبه­ی اینکه ما چه هستیم. این می­تواند به ساخت ماشین­هایی منجر شود که قدرت درک و تحلیل ما را داشته باشند، اما انرژی مورد نیازشان و نسبتشان با مرگ کاملا متفاوت از ما باشد. این به معنای آینده­ای متفاوت است، آینده­ای طولانی تر. در آن صورت، میتوانیم هشدارهای آقای هاوکینگ و اقای وزنیاک را جور دیگری بیان کنیم. جایی که آنها می گویند که هوش مصنوعی پایان بشریت را رقم خواهد زد، ما میتوانیم بگوییم که یک روز، هوش مصنوعی چیزی خواهد بود که از ما برجا خواهد ماند.» به عنوان نکته­ی آخر، روایات مربوط به ربات­های هوشمند یا انسان/ماشین­ها در سینما به فیلم­هایی در قالب­ها و لحن­های مختلف منتهی شده است؛ از ملودرام خانوادگی هوش مصنوعی اسپیلبرگ و کوبریک تا ملودرام رمانتیک اوی اسپایک جونز، که هر کدام در تلفیق مشخصی از ژانرها، هم­نشین قالب اصلی، یعنی علمی-تخیلی شده اند. اما نکته­ی مهم­­تر این است که حاصل این هم­نشینی­ها در فیلم­هایی که ترس­های این دوران را ترسیم می­کنند و پیش از این، به این عمق و شدت در ذهن و نهاد بشر نبوده­اند، همواره به فیلم­های کابوس­گونه ، با تاثیر روانی فراموش نشدنی بدل شده اند. می­توان نکته­ای در تمام فیلم­های علمی-تخیلی که مشخصا به هوش مصنوعی پرداخته­اند را شاهد بود و آن   این است که سرنوشت تلخ صاحبان هوش مصنوعی در این آثار، بازتابی از هراس خود بشر نسبت به سلطه و سیطره­ی روزافزون تکنولوژی بر زندگی­اش و ناتوانی محض در دل کندن از نیاز به تکنولوژی است؛ نه اینکه فیلم­ها در واقع تنها کارکردشان ایجاد نگرانی برای ربات­هایی باشد که در آینده خواهند رسید. فیلمسازان و فیلم­نامه نویسان، فقط این هراس­های انسانی را در قالب تنگناهای انسان/ ربات­ها نمایندگی می­کنند، نه می­خواهند و نه می­توانند راه گریزی پیدا کنند یا در فیلم­هایشان نشان دهند، پس بدیهی­ است که همه­چی تیره­تر می­شود.

منابع

 

https://www.theguardian.com/culture/2015/jan/11/alex-garland-ex-machina-interview-the-beach-28-days-later

 

[1] » Ex machina «

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۷
نیلوفر امام وردی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی